آشپزی فامیل دور

قصه کودکانه " مگول ناخن دراز "

مگول توی یک سوراخ زندگی می کرد. مگول خودش این سوراخ را کنده بود. با چی؟ با ناخن هایش. ناخن های مگول دراز بودند و هر روز درازتر می شدند. توی لانه جا نمی شدند. مگول هر روز لانه اش را بزرگتر می کرد اما باز هم صبح که بیدار می شد، می دید ناخن هایش بزرگ شده اند و از لانه رفته اند بیرون. یک روز صبح حس کرد یکی دارد ناخن هایش را تکان می دهد! از لانه آمد بیرون. چند تا موش داشتند با ناخن های پای مگول بازی می کردند. مگول ترسید. فکر کرد موش ها می خواهند او را بخورند. فرار کرد.

موش ها گفتند: « نترس، فرار نکن! ما موش های ناخن گیریم. فقط ناخن ها را می گیریم و کوتاه می کنیم. »

مگول ایستاد. موش ها گفتند: « این جا پیش ما بمان! ما ناخن هایت را کوتاه می کنیم. دیگر مجبور نیستی هر روز لانه ات را بزرگ کنی. »

مگول پرسید: « چی جوری ناخن های مرا کوتاه می کنید؟ »

یکی از موش ها گفت: « با این دندان هایمان! »

مگول ناخن دراز گفت: « خودم را که نمی خورید؟ »

موش ها خندیدند و گفتند: « نه! ما فقط ناخن کوتاه می کنیم. »

مگول قبول کرد. همان جا با موش ها زندگی کرد. هر روز یکی از موش ها می آمد و ناخن های دراز مگول را کوتاه می کرد.

نویسنده: علیرضا متولی

تصویرگر: ثمینه سروقد

منبع : ماهنامه نبات کوچولو - شماره 5 (گروه سنی 6 تا 8 سال - نوآموز)

صفحات 8 و 9

چوپان دروغ گو و گرگ

گرگی بود که چند تا بچه داشت.او که دلش ضعف می رفت پوزه اش را گذاشت روی زمین و به توله هایش خیره شد که از زور گرسنگی با هم دعوا می کردند.

گرگی همین موقع صدایی شنید و از سوراخ لانه، بیرون را نگاه کرد.

داستان را در ادامه مطلب دنبال کنید ...

نویسنده: جمیله سنجری

تصویرگر: کلر ژوبرت

منبع : ماهنامه نبات کوچولو - شماره 3 (گروه سنی 8 تا 12 سال - کودک)

صفحات 16 و 17

ادامه نوشته

گفتگو با خاله نرگس

- لطفاً خودتان را معرفی کنید؟

من آزاده آل ایوب متولد پنجم بهمن هزار و سیصد وپنجاه وهفت، یعنی بچه‌ی انقلاب از تهران و عاشق بچه‌ها.

 

- رشته‌ی تحصیلی شما در دانشگاه چه بوده؟

جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی

 

* از چه سالی شروع به‌کار در صدا و سیما کردید؟

از سال 76 وارد تلویزیون شدم

 

* پس به جز رنگین کمان در قسمت‌های دیگر هم بودید؟

بله، در گروه معارف شبکه یک بازیگری و اجرا داشتم و از سال 79 به صورت پراکنده برای کودکان کار کردم، در گروه کودک شبکه 1 و در برنامه نوجوان شبکه جام‌جم مجری بودم.

و جدیداً مسابقه‌ی ستاره‌ها که به مشکلات نوجوانان خارج از کشور می‌پردازد را اجرا می کنم. البته علاقه‌ی من به برنامه‌های کودک به علت عشق به کودکان بیشتر از هر چیز دیگری است.

* زمان کودکی شما کدام مجری برنامه اجراء می‌کرد؟

خانم رضایی و خانم خامنه‌ای و خانم معاونی

البته در آن دوران دوست داشتم مجری‌ها را از نزدیک ببینم و این یک آرزو بود.

یک روز در حسینیه‌ی ارشاد جشن نیکوکاری بود حدود 2سال پیش از خانم خامنه‌ای هم دعوت شد تا به برنامه‌ی رنگین کمان بیایند وقتی ایشان را دیدم خیلی خوشحال شدم و گفتم آرزوی من دیدن شما از نزدیک بود.

 

* آیا برنامه‌های تلویزیون را نگاه می‌کنید؟

خیلی از برنامه‌های تلویزیون را پی‌گیری می‌کنم و فکر می‌کنم یکی از بهترین سریالها، سریال حضرت یوسف علیه‌السلام است.

کسی قدرت ندارد مثل خدا داستانی را چنین تشریح کند. که پر از زیبایی و جذابیت باشد هم از نظر سیاست و فرهنگ و علم و مذهب و داستانی غنی باشد و علومی در آن نهفته است که هیچ‌وقت جذابیت خود را از دست نمی‌دهد. و فکر می‌کنم بهترین باشد و خواهد بود چون داستانی است که خدا تعریف کرده.

 

* برنامه‌ی کودک را هم نگاه می‌کنید؟

بله من کارتون خیلی دوست دارم، البته برنامه‌ها کودک به تجربه‌ی کاری من کمک می‌کند و من می‌توانم بیشتر متوجه علاقه‌های کودکان بشوم، وقتی برنامه کودک را نگاه می‌کنم حرف‌های کودکان را می‌شنوم و از کنار هم چیدن این مطالب می‌توان بهتر کار بکنم.

برنامه کودک شبکه 8 را هم می‌بینم آنها قرآن را خیلی قشنگ و با زبان ساده به بچه‌ها آموزش می‌دهند فکر می‌کنم برنامه‌ی ؟؟؟ است.

* در اجرا الگویی هم دارید؟

الگویی ندارم و سعی کردم با استفاده از تجربه‌ دیگران و آنهایی که بیشتر از من می‌دانند و حتی انتقادهای سازنده برای خودم برنامه‌ای را تنظیم کنم.

 

* در حال حاضر از کدام کارتون بیشتر خوشتان می‌آید؟

نخودی که از برنامه خودمان پخش می‌شود.

 

* کدام کارتون‌ها را در قدیم بیشتر دوست داشتید؟

 هاچ زنبور عسل یادم می‌آید که مادرم یک صورتک هاچ را برایم خریده بود و من خیلی خوشحال شدم.

البته کارتون‌های مسافر کوچولو و دکترارنست را هم خیلی دوست دارم.

 

* کارتون در خواستی شما چه کارتونی است؟

شلمان (بامزی)

 

* راستی خود شما چند تا بچه دارید؟

(با خنده ) تمام بچه‌های رنگین کمانی بچه‌های من هستند.

 

* اگر مجری کودک نبودید چه کار می‌کردید؟

بازیگری البته باز هم به سراغ بچه‌ها می‌آمدم من رنگین کمان را خیلی دوست دارم و جدی پی‌گیری می‌کنم فکر می‌کنم جزء کمتر مجریانی باشم که برنامه کودک را پی‌گیری می‌کنم و شاخه به شاخه نمی‌پرم و تمام انرژیم را وقف رنگین کمان کرده‌ام.

هدف من با بچه‌ها بودن و شاد دیدن آنها است دوست دارم قله‌ی شادی کودکان را فتح کنم و همیشه برای اینکار از راهنمایی‌های دیگران استفاده می‌کنم.

* چرا مامان پنگول نمی‌شوید؟

سربه سرش می‌گذارم ولی اگر هم بخواهم نمی‌توانم مامان پنگول شوم چون هر کسی فقط مامان خودش را دارد هیچ‌کس نمی‌تواند جای مامان کسی را بگیرد. اگر حتی مامانی در این دنیا نباشد محبت او هست.

 

* پنگول را بیشتر دوست دارید یا پنبه را؟

پنگول عروسک بازیگوش و در عین حال، مهربان، دلسوز و باهوش است و من این جور بچه‌ها را دوست دارم و پنبه نمک برنامه است. من پنبه را در کنار پنگول دوست دارم.

 

* دوست دارین به بچه‌ها چی بگین؟

هر وقت به آسمان نگاه کردید یکی از ستاره‌های پر نور را انتخاب کنین، و بدونین که وقتی دارین به آن نگاه می‌کنین من هم به آن نگاه می‌کنم و همیشه به آنها فکر می‌کنم و دوستشان دارم.

 

تهیه شده توسط : مینو خرازی

قصه نم نم " ماهی صورتی "

ماهی صورتی توی حوض بود. حوض توی حیاط بود.

پشت حیاط، باغ آلبالو بود. درخت آلبالو از دیوار سرک کشید.

ماهی صورتی، آلبالو ها را دید و گفت: «فکر کنم آن ها پسرخاله های من باشند. »

و داد زد: « پسرخاله، آهای پسرخاله! »

آلبالو ها تکان خوردند.

یکی از آلبالو ها که رسیده تر بود، افتاد توی آب.

ماهی رفت نزدیکش. گفت: « سلام پسرخاله! »

آلبالو گفت: « من که پسرخاله ی تو نیستم. من آلبالو ام. از اون بالا دیدم رنگت پریده! اومدم تا منو بخوری شاید رنگ و روت بهتر بشه. »

ماهی یواش یواش به آلبالو نک زد و گفت: « عجب پسرخاله ی خوشمره ای! »

ماهی آلبالو را خورد و رنگش شد قرمز. خیلی قشنگ!

بعد هم هسته ی آلبالو را قل داد و با آن توپ بازی کرد.

نویسنده: علیرضا متولی

تصویرگر: میترا عبدالهی

منبع : ماهنامه نبات کوچولو - شماره 5 (گروه سنی 3 تا 6 سال - خردسال) 

صفحه 10

قصه نم نم " مدادی که قصه کرد "

مداد گفت: « من درختم. »

منو بکارید.

تراش و پاک کن، او را کاشتند و آب

پایش ریختند.

مداد سبز شد و قصه کرد.

پروانه ها روی قصه ها نشستند

و

آن ها را ورق به ورق خواندند.

نویسنده: محمد رضا شمس
تصویرگر: علی خدایی

منبع : ماهنامه نبات کوچولو - شماره 4 (گروه سنی 3 تا 6 سال - خردسال)

صفحه 11

قصه کودکانه " صبا و هفت رنگ "

توی راه مدرسهی صبا یک پرنده فروشی بود.

صبا دوست داشت پرنده ها آزاد باشند.

یک روز صبا همراه پدر و مادرش به مدرسه رفت. کارنامه را گرفتند. تمام نمره هایش عالی بود.


برای خواندن این قصه زیبا به ادامه مطلب بروید

نویسنده: صبا المعی
تصویرگر: ساناز کریمی طاری

ادامه نوشته

قصه کودکانه " گوشواره قرمزی "

آقا گرگه پشت درخت قایم شده بود.

سبد خانم داشت از بازار می آمد.

نزدیک که شد، آقا گرگه یواش از پشت درخت ...

برای خواندن این قصه زیبا به ادامه مطلب بروید...

نویسنده: لاله جعفری

تصویرگر: میترا عبدالهی

منبع : ماهنامه نبات کوچولو - شماره 4 (گروه سنی 3 تا 6 سال -خردسال)

صفحه 6

ادامه نوشته

قسمت سوم داستان مصور پرنده های عصبانی (AngryBirds)

نبات کوچولو برای اولبن بار منتشر می کند
کمیک استریپ زیبا و پر هیجان پرنده های عصبانی


برای دیدن در سایز بزرگتر، بر روی عکس کلیک کنید

قسمت های بعدی را از همین وبلاگ دنبال کنید

قصه کودکانه " کیومرث و اهریمن " برگردانی از شاهنامه فردوسی برای کودکان

شاهنامه فردوسی به زبانی ساده برای کودکان

برای خواندن این قصه اساطیری و کودکانه به ادامه مطلب بروید ...

بازنویسی: محمد رضا یوسفی

تصویرگر: کیوان ممیز

منبع : ماهنامه نبات کوچولو - شماره 5 (گروه سنی 8 تا 12 سال-کودک) 

صفحات 8 الی 13

ادامه نوشته

ضمانت نامه

مجموعه عکس های پس زمینه




برای دانلود تصاویر اینجا کلیک کنید ...