خندونک2
راننده اولی: «من اون قدر تند رانندگی می کنم که مسافران خیال می کنند تیرهای برق به هم چسبیدن!»
راننده دومی: «این که چیزی نیست. من سر پیچ ها اون قدر تند دور می زنم که خودم نمرهی عقب ماشین رو می خونم.»

به یه نفر می گن: «نظرت درباره بندگردنی تلفن همراه چیه؟»
می گه: «خیلی خوبه، فقط موقع شارژ دو سه ساعت آدم رو علاف می کنه!»

یکی سوار تاکسی می شه و در رو نمی بنده.
راننده می گه: «چرا در رو نمی بندی؟»
مرد می گه: «زرنگی؟می خواهی دربستی حساب کنی؟»

یه نفر داشت از کنار چاهی رد می شد، می بینه یکی از ته چاه داد می زنه: «کمک کنید، شما را به خدا کمک کنید... .»
طرف روی چاه خم می شه و جواب می ده: «آخه آدم حسابی، ته چاه جای گدایی کردنه؟!!»

منبع : ماهنامه نبات کوچولو - شماره 3 (گروه سنی 8 تا 12 سال)
صفحه 11
+ نوشته شده در شنبه دوم مهر ۱۳۹۰ ساعت توسط استاد کوچولو
|
در این وبلاگ بعضی داستان ها ، اشعار و بازی های چاپ شده در شماره های قبل نبات کوچولو درج می گردد.