الاغ کوچولو عرعر کرد. بعد هم خندید و فرار کرد!

الاغ کوچولو از دست کی فرار کرد؟ از دست آقای عکاس.

آقای عکاس می خواست از الاغ کوچولو عکس بگیرد.

اما الاغ کوچولو نمی ایستاد. می خندید و فرار می کرد!

الاغ کوچولو دوید، آقای عکاس دوید. آن دوید، این دوید.

آقای عکاس خسته شد. ایستاد و گفت: « ببین کوچولو، از پدر و مادرت عکس گرفتم. تنها تو ماندی. »

روز بعد، پدر و مادر الاغ کوچولو رفتند به عکاسی.

عکس ها چاپ شده بود. آن ها را گرفتند. اما الاغ کوچولو عکس نداشت. ناراحت شد. کمی فکر کرد. بعد هم رفت و عکس خودش را روی کاغذ کشید و گفت:

« این هم عکس من! »

منبع : ماهنامه نبات کوچولو - شماره 4 (گروه سنی 3 تا 6 سال - خردسال)

صفحه 10